بزرگنمايي:
حتي پس از يک هزار و 375 سال از واقعه عاشورا، انگار همين امروز است که حماسه حسين (ع) و يارانش به وقوع پيوسته و غروب امروز بود که خيمههاي اهل بيت حسين (ع) توسط يزيديان زمان سوزانده شد و جمع زيادي از جمله اهل بيت(ع) خامس آل عبا را به اسارت گرفتند.
انگار همين امشب، همان شب شام غريبان در سال 61 قمري است و خون حسين (ع) و اولاد و اصحابش هنوز تازه و تازه است.
امشب به ياد غربت آن پروانههايي که دور شمع حقيقت، عشق را فرياد زده و خود را فدا کردند؛ سوگواران حسيني با روشن کردن شمع و فانوس، در غربت آلالله گريان و اندوهگين هستند.
در بسياري از شهرها و روستاها، عاشقان و دلدادگان حسيني با در دست گرفتن شمع و فانوس و علمگرداني در کوي و برزن و بردن علم به منازل شهدا و بزرگانِ هر ديار، مراسم مذهبي و آييني شام غريبان را با نوحهسرايي برگزار ميکنند.
در مازندران، سرزمين علويتبار نيز اين رسم و سنت همچنان برپا است و به ويژه در روستاها با همان شيوه قديمي برگزار ميشود.
در شهرها معمولاً پايگاههاي هر محلهاي با در دست گرفتن علم توسط يکي از بزرگان و علمداران و به همراه داشتن تصاوير شهداي همان محل و در حالي که عدهاي نيز با خود شمع و فانوس به همراه دارند؛ با گذر از کوچههاي تاريک، و خواندن نوحه و سينهزني و زمزمه «شام غريبان است»، به منازل شهدا ميروند و با قرائت فاتحه و قدرداني از خانوادههايشان، يادشان را گرامي ميدارند.
بسياري از عاشقان و دلدادگان حسيني نيز در شب شام غريبان، منتظر نداي شام غريبان و رسيدن علم به کوچه و محلهشان ميمانند و آن وقت از علمگردان و همراهان او با شير و خرما پذيرايي ميکنند.
در روستاها نيز عَلم توسط يکي از بزرگان و درويشان محل، حمل ميشود و عدهاي شمع و فانوس به دست گرفته و همراه علمدار و جمعي که علم را همراهي ميکنند؛ نوحههاي بسيار حزنانگيز سر ميدهند.
معمولا مردان روستا با زمزمه شام غريبان است/ طفل حسين امشب در اين بيابان است/ جسم حسين (ع) امشب در اين بيابان است/ زهرا (س) در افغان است، اندوه خود را نشان داده و زنان نيز با زمزمه «بابا يا حسين (ع)» با اسراي کربلا همنوا ميشوند.
امشب در يک بازديد ميداني از برخي نقاط مرکز استان مازندران، شاهد برپايي ايستگاههاي نذري و صلواتي بوديم که پير و جوان و زن و مرد نميشناخت و برگزارکنندگان آن هر کدام با نيتهاي متفاوت اما به عشق حسين (ع)، خالصانه پذيراي سوگواران حسيني بودند.
امروز در دهمين روز از محرم 1436 هجري قمري و در سيزدهمين روز از آبان 93، در حالي که هواي بيشتر مناطق مازندران با بارش باران و کاهش محسوس دماي هوا همراه بود، مردم انقلابي و ولايتمدار اين خطه علويتبار، همگام با ساير مردمان کشورمان در عزاي سالار شهيدان دشت کربلا و ياران شهيدش به عزاداري پرداختند.
تقارن حماسه بزرگ عاشوراي 61 قمري با حماسه 13 آبان 57 شمسي، اگرچه يک اتفاق ساده و طبيعي در تقويم است اما سررسيدِ پرمعنايي از دو حماسه در يک قاب است؛ قابي به نام استکبارستيزي.
در حماسه 61 قمري، خامس آل عبا با کمتر از يکصد سرباز با سپاه 30 هزار نفري يزيديان به نبرد پرداخت و فرياد «هل من ناصر ينصرني» وي در صحراي نينوا نه تنها براي آن روز که تا هميشه تاريخ طنينانداز است.
امروز و در امتداد همان مسير قرار داريم، هنوز هم دشمن با سپاه عظيمي در نبرد با حقيقت است، گروهي را با پول ميخرد و گروهي را وعده رياست و حکومت ميدهد.
اين وعدههاي دلفريب، قدرت تشخيص را از انسانهاي ناتوان و طمعکار ميگيرد و آنها را به گمراهي ميکشاند.
امروز خيليها آرزو داشتند که اي کاش در روز عاشورا در سپاه حسين (ع) بودند و در رکابش ميجنگيدند و جان ميدادند، اما حقيقت اين است که ياران آن امام همام، برترين و نابترين انسانهاي عصر و زمان خود بودند؛ انسانهايي که بصيرتي وصفناشدني و عشقي فولادين به اهل بيت (ع) داشتند، آنها از برق زر و منصب و عشق به زن و فرزند گذشتند و به حقيقت رسيدند.
در زمانهاي که کفر و الحاد با همه امکاناتش، سايه به سايه در تعقيب ايمان و اهل تقوي بود، تشخيص حق و باطل از يکديگر و پشت پا زدن به ظواهرِ خيرهکننده، بسيار سخت است و خوشا به حال حسين (ع) و يارانش که سربلند از آزمايش الهي بيرون آمدند.
شايد بهترين دعا در اين زمان همين است که «خداوندا ما را در مسير شناخت امام زمانمان و ولايتپذيري ثابتقدم داشته و لحظهاي ما را به حال خود وا مگذار.»
شام غريبان حسين (ع) و اصحاب و اهل بيتش تمام شد، اما اين تازه آغاز راه بزرگ قيام است و هنوز حماسهسازيهاي زينب (ع) و سجاد (ع) و دلدادگان مکتب عشق حسين (ع) باقيمانده است، بيترديد دفتر قيام حسين (ع) همواره گشوده است و هنوز صداي «هل من ناصر ينصرني» حسين (ع)، به گوش ميرسد.