پیام مازند
ایسنا گزارش می دهد
نوای مازندرانی در گذر زمان/درخشش موسیقی فولکلور مازندران بر تارک موسیقایی
یکشنبه 16 مهر 1396 - 9:14:05 AM
ایسنا
مازندران آنلاین - نغمه‌های محلی مازندران بخشی از موسیقی ملی را تشکیل می‌دهد موسیقایی این منطقه را می‌توان در آوازهای هفت‌گانه، سه‌گاه، چهارگاه، راست پنجگاه، ماهور، نوا، همایون نواخت.
 آواهای موسیقی باتوجه‌ به قدرت تأثیرگذاری بر روح و روان انسان می‌توانند، پارامتر مناسبی جهت بهره‌گیری از زندگی آرام تر و آرامشی غنی در میان این دل مشغولی های متداول قرار بگیرند.
تناسبات، ریتم،هارمونی قوی، زیبایی‌شناسی بی نظیر این اشعار تصویرگر رنج، شادی، اندوه، همبستگی، دلدادگی، پایداری و حماسه‌های ساکنین این دیار است که نسل به نسل به ارث رسیده، سینه به سینه محفوظ مانده و اینک این گنجینه به ما سپرده شده است.
ترانه ها با گوشت و پوست اهالی مازندران عجین شده و می توان کاربرد موسیقی را در زندگی روزمره آنان نظاره کرد. حضور طبیعت و عناصر زنده چون کوه، دشت، جنگل، کار و پیشه چون دامپروری و کشاورزی در شعرها کاملا پر رنگ و ملموس بوده که این نشان از دنیای لطیف مردمان این خطه زرخیز دارد.
موسیقی محلی ایران در مازندران با توجه به پیشنیه‌ی تاریخی قوم ساكن در منطقه، وسعت جغرافیایی و طبیعت زیبا و متنوع، حضور اقوام و فرهنگ‌هایی متفاوت همچنین هم‌جواری با برخی اقوام و طوایف داخلی و خارجی، از گسترگی مختلفی برخوردار است .
در واقع می توان گفت فرهنگ موسیقی مازندران در ناحیه شرقی با خراسان و ترکمن صحرا آمیخته شده و در غرب، کمابیش خصایص موسیقی گیلانی را داراست.
جلال محمدی کارشناس موسیقی و خواننده موسیقی فلکلورمازندران براین باور است که موسیقی مازندران به 3گونه تقسیم می شود. موسیقی مشرق متاثر از موسیقی خراسان و ترکمن، موسیقی غرب متاثر از موسیقی گیلان و موسیقی مرکز به دلیل موقعیت جغرافیایی به نوعی اصالت و بکری موسیقی مازندران را حفظ کرده است.
محمدی در این رابطه می گوید: اما شواهد حاکی از نوع دیگری نیز در قسم بندی موسیقی مازندران بوده و آن موسیقی گوداری است. گودارها اساساً قومی مهاجر بوده و بنابر شواهد تاریخی از زمان‌های بسیار دور، از هند برای خنیاگری و رامشگری به سرزمین ایران آورده شدند .
 گودارها به دلیل نداشتن تعصب و تعلق خاص مازندرانی راحت‌تر جذب موسیقی مجاور به ویژه ترکمن و خراسان شده و تحت تآثیر آن قرار گرفتند. آنان برگرفته‌هایی از موسیقی مجاور را با موسیقی مازندران در آمیختند. حاصل این جابه‌جایی و درهم آمیختگی منتج به بخشی از موسیقی شد که با عنوان موسیقی گوداری معروف شد .
در مازندران هم مانند بیشتر نقاط ایران، موسیقی با زندگی مردم همراه و عجین است و در شالیزارها، جنگل‌ها، دریا، آداب شادی و عزا و همراهی با مراسم مذهبی نقش چشمگیری دارد. گستره موسیقی مازندران تا حوزه‌های سمنان و دامغان و گرگان نیز می‌رسد .
اما در هر حال ریشه و پایه اساسی موسیقی مازندران در روستاهاست از این نظر، قسمت مرکزی بکرتربوده و تم موسیقی اصیل مازندران را حفظ کرده است.
باید گفت موسیقی بومی مازندران بر اساس بیان موضوعات گوناگون زندگی فردی، اجتماعی و توصیف واقعیت های طبیعی شکل گرفته است و می توان محتوای آن را اینگونه تقسیم بندی کرد؛ لیلی جان و ترانک ها و روایت داستانی ( حقانی یا اغانی، نجما و طالبا ) که مضامین عاشقانه دارند . امیری که از مضامین اجتماعی، فلسفی، عرفانی و عاشقانه برخوردار است.
سوت ها یا سرودها مضامین حماسی داشته و نواجش یا نوازش برای مراسم عزاداری به کار می رفته است.
نوازش کودکان و لالایی ها نیر برای آرامش و خواب کودکان کاربرد داشت . نوروز خوانی نیز موسیقی آیینی است و بشارت دهنده ی رسیدن نوروز و بهار است.
نوای لَله وا توصیف طبیعت و بیشتر بیان کار و زندگی شبانی و نوای کمانچه برای بیان جشن و سرور و حُزن و شادمانی مورد استفاده قرار می گرفت .
بنابراین واقع گرا بودنِ این موسیقی موجب می شود که همه موضوعات و مضامین فردی و اجتماعی را در بر بگیرد .
انواع موسیقی در مازندران
محمدابراهیم عالمی خواننده موسیقی های فلکلورمازندران معتقد است: موسیقی فولکلور مازندران به دو بخش آوازی وسازی تقسیم می شود.
موسیقی آوازی ریتم در آنها دخالتی ندارد و هر یک از آنها زیر بنای فرهنگی خاصی دارند همانند موسیقی های حماسی هچون "هژبر" و "مشتی"،عاشقانه و تغزلی هماندد "امیر و گوهر"،"طالبا"،"نجما" " كتولی"، "امیری"، و "صنم" از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است كه هریك وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی بوده كه در بخش‌هایی از آن مسایل اجتماعی، فرهنگی، عرفانی و عشق به‌ائمه دیده می‌شود .
چاروداری، سوت خونی، طالبا،آق ننه و موسیقی های آیینی چون نوروزخوانی، نواجش یا نوازش یا همان موری و چاوشی خوانی نیز در رده موسیقی های آوازی این خطه قرار می گیرد.
موسیقی حماسی مازندران تبلور آرمان گرایی و قهرمان پروری
این نوع از موسیقی شامل موسیقی مناطق مركزی، غرب و شرق مازندران، است، موسیقی حماسی این منطقه از نظر تاریخی و با توجه به قرن‌ها درگیری و منازعه با طوایف داخلی مبارزه با اقوام و طوایف صحرای آسیای میانه و نیز آمیزش این موسیقی با موسیقی اقوام هم‌جوار و یا ساكن در منطقه شكل‌های متفاوت و متعددی دارد.
اصیل‌ترین و قدیمی‌ترین موسیقی حماسی این منطقه مربوط به مردمان تبری زبان ساكن در كوهستان‌ها و كوهپایه‌ها بوده و در دو بخش‌سازی و آوازی چه از نظر ساختار نغمه و چه از حیث محتوا و مضمون، دارای ارزش‌های غنی و دست نخورده است .
بكر بودن كوهستان‌های مركزی و دور بودن منطقه و نداشتن هم‌آوازی با سایر اقوام موجب ادامه حیات و تثبیت تعداد قابل توجهی از نغمه‌های حماسی مربوط به ساز سرنا شده‌است از این رو هنوز می‌توان شاهد قطعاتی بود كه با الهام از رزم‌ها، حماسه‌ها، حركات موزون نمایشی، پهلوانی‌ها و كشتی‌ها و ورزش‌های محلی همچون یك چوبه، دوچوبه، سه‌چوبه، چارچوبه، كشتی مقوم، تركمونی، گبرگر، روونی، شروشور و اسب تاجنی هر یك حماسه‌ها و داستان های مربوط به خود را دارند و بازگوكننده گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی مردم منطقه هستند .
گرچه شماری از افرادی كه اشعار رزمی و حماسی برای آنان سروده شد، از لحاظ شخصیت اجتماعی، چهره‌های نامطلوب و مخدوشی بودند و در مواقعی نیز به آزار مردم می‌پرداختند، ولی براساس سنت‌ها و ذهنیت قهرمان پرورانه بومیان منطقه، همین افراد رفته رفته در ادبیات و فرهنگ عامه به قهرمان تبدیل شدند و منظومه‌هایی در رسای آنان ساخته شد كه از میان می‌توان به "حسین‌خان"، "هژبرسلطون"، "حجت غلامی"، "رشیدخان"، "آق ننه" و "عشق‌علی یاغی"اشاره كرد .
منظومه‌هایی همچون "مم‌زمون"( محمد زمان) اگرچه دارای منشاء تراژیك است ولی به دلیل قهرمانی‌های مم‌زمون و مبارزات مداوم او با والیان منطقه و در نهایت نیروهای حكومت مركزی، از نظر نغمه و شعر یكی از غنی‌ترین و بكرترین منظومه‌های حماسی مازندران است .
مم‌زون عیاری صاحب نام و مورد علاقه اهالی‌شرق مازندران بود كه‌در مبارزه‌ای نا برابر جان باخت و سوت به جا مانده‌ از او مربوط به اوایل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار است.
منظومه "اكبرپهلوون"كه به "ذبیح پهلوون" و"عامی دترجان" نیز شهرت دارد از جمله نواهایی بوده كه قدمت قهرمان پروری و آرمان گرایی را در موسیقی حماسی منطقه نشان می‌دهد .
"امیری" قلب تپنده موسیقی آوازی
" امیری " در زمان‌های قدیم طوری یا طبری نیز خوانده می‌شد ولی به دلیل این كه از اشعار امیر پازواری استفاده می‌شود به این نام مرسوم شده است. این آواز از عشاق دشتی آغاز و در دستگاه شور فرود می‌كند .
جلال محمدی موزیسین فولکلورمازندران می گوید: امیری خوانی معروف ترین موسیقی آوازی در بین مردم مازندران است. این آواز زیبا و دل‌انگیز به تنهایی می‌تواند بیان کننده خصایص و ارزش های موسیقی مازندران باشد. امیری پس از نوروزخوانی شاخص ترین نمونه های فرهنگ فولکلور بوده که به صورت مشترک در میان همه اهالی البرز استفاده شده و در واقع یکی از برجسته ترین وجوه مشترک فرهنگی در بین بسیاری ازساکنین البرز تلقی می شود.
اشعار این آواز به امیرپازواری نسبت داده شده که این فرد در عهد صفوی می زیسته و این آواز نیز با نام او منتسب شده است. ترانه های امیر پازواری به تقرب چهارصد تا 500 سال سینه به سینه نقل شده هنوز بر زبان روستاییان و چوپانان ییلاقات مازندران جاری است و با همراهی نوای سوزناک نی، دل کوهستان ها و دره ها را می شکافد یا در دشت ها به هنگام نشا و درو خوانده می شود و بیشتر پیرامون موضوعات فرح بخشی مانند بن مایه طبیعت، عشق، شوریدگی، توصیف دلدار و دلداده، سوز وگداز، جدایی، شادی، مویه و زاری و غیره است .
مقام امیری در دو نوع امیری بلند و امیری کوتاه اجرا می‌شود و به همت شادروان استاد ابوالحسن صبا، مقام امیری مازندران ثبت شده و در کنار سایر گوشه‌های آواز دشتی در ردیف استاد صبا قرار گرفته است.
"کتولی"،زمزمه مردان و زنان خسته شالیزار
کتوالی زمزمه مردان و زنان خسته شالیزاراست. آوازی که سینه به سینه تداوم یافته و تداعی کننده خاطرات هر مرد و زن مازندرانی است. این آواز بیشتر در حین راه رفتن یا کار کردن معمول بوده به همین خاطر در بین آواز از کلمه(جان) یا (جانا) یا (هی) یا (ای) که گویا برای نفس تازه کردن است استفاده می شد و این عمل بر حسب عادت در حال حاضر بین هنرمندان معمول است.
علی تبار کارشناس موسیقی معتقد است: کتولی در آغاز کتولی بوده که منسوب به کتو است. در اوستا "کتو"به معنای بزرگ آمده در زبان مازندرانی نیز معنای "بزرگ" از آن گرفته می شود.
کتولی یا لیلی جان محبوب ترین آواز با وزن آزاد در مازندران بوده و به دشتی حال نیز معروف است. کوه نشینان مازندران اهالی دشت را کتول می خوانند و شاید این نام از آنجا نشات گرفته است. این موسیقی آوازی در اوج همخوانی داشته و از آغاز در فراز است یعنی در بالاترین ارتفاع صوتی خوانده می شود. در مراسم عروسی و جشن ها برای قدرت یا وجد دادن آوازه خوان در شروع خوانش از این موسیقی استفاده می شود تا صدای آوازه خوان اوج بیشتری پیدا کند.
مقام کتولی، حاوی مضامین بلند اخلاقی، قومی، اعتقادی و گاه توصیفی بوده و در سه نوع مختلف کتولی کوتاه (کل حال)، کتولی متوسط (میون کتولی) و کتولی بلند (بلند کتولی) اجرا می‌شود.
"نجما" نوایی عاشقانه از پس کوه و دشت
آوازی که بیشتردر مرکز و شرق رایج بوده است. اصل این آواز متعلق به منطقه فارس بوده ولی در دیگر نقاط ایران خصوصا خراسان نیز خوانش می شود. متن این آواز دوبیت های فارسی بوده که به آواز اجرا می شود و در تناوب با بخش هایی به صورت نثر و گفتاری تم عاشقانه ای را روایت می کند.
محمدابراهیم عالمی موزیسین فولکلور مازندران در خصوص داستان پنهان شده در آواز نجما می گوید: نجما پسر بازرگانی ثروتمند از شهرستان لار در سفری که همراه پدر به یمن داشت دلباخته رعنا دختر شاه آن سرزمین می شود. اما پادشاه یمن مخالف این ازدواج است و برای پایان دادن به این ماجرای دلدادگی تصمیم می گیرد نجما را از میان بردارد.از این رو شرط ازدواج را مبارزه با جوانان و پهلوانان کشور قرار می دهد. نجما از پس این مبارزات خونین برمی آید و همه پهلوانان را شکست می دهد.اما پادشاه حیله دیگری برای نابودی نجما به کار می بندد.
در آخرین مبارزه قرار براین می شود نجما به ته چایی رفته و رعنا در بیرون چاه هرحرکتی را انجام دهد، نجما به صورت شهر و آواز بیان کند. نجما موفق به این کار می شود اما پسرعموی رعنا که رقیب سرسخت نجماست بازهم از رسیدن این دو دلداده بهم ممانعت می کند اما رعنا دیگر کوتاه نمی آید و با شمشیر پسرعمو را کشته و دو عاشق به وصال هم می رسند. ملودی نجما در دستگاه شور و از گوشه رهاوی تاثیر پذیرفته و هم مانند آواز امیری فاقد ریتم است و در دستگاه شور ارائه می شود.
"صنم خوانی" متاثر از باورهای نو
علی تبار کارشناس موسیقی می گوید: آواز صنم یا حقانی متاثر از تفکرات، باورها و برداشت های جدید اجتماعی است مضامین های اجتماعی را نسبت به زندگی اولیه و بدوی نشان می دهد و ملودی آن تاثیر گرفته ملودی مناطق دیگر ایران است .
مضمون این سبک موسیقایی مازندران شعرهای اخلاقی،عاشقانه و مسائل دینی بوده و معمولا در مجالس بزرگسالان اجرا و خوانده می شود.
"طالبا" پراحساس ترین موسیقی بومی مازندران
یکی دیگر از تصانیف مازندرانی است که ملودی آن معمولأ با اشعار خواهر طالب یا سبتی نساء که در فراق برادر سروده است خوانده می شود طالبا در بعضی از مراسم عزا به جای خواندن موری آهنگ طالب را با همین اشعار می خوانند به خصوص اشخاصی که در غربت مرده باشند .
جلال محمدی معتقد است طالبا یکی از پایه های موسیقی مازندران و منظومه طالبا یکی از پر احساس ترین و زیباترین منطومه های بومی مازندران بوده که از نظر موسیقی شعری غنای ویژه ای دارد.
مضمون این آواز در خصوص دلدادگی طالب و زهره بوده که به دلیل مخالفت نامادری طالب مانع رسیدن آنها به یکدیگر می شوند.
چاروداری نیز یکی از موسیقی آوازی مازندران است که بیان کننده زندگی پر پیچ و خم چاروداری های مازندران بوده است. چاروداروها، فروشندگان خرده پای گذشته مازندران بوده اند و چه بسا چاروداری همین ملودی در حال سواره وپیاده به صورت آوازی می خوانده است.
اما موسیقی های آیینی آوازی مازندران سابقه ای بس طولانی دارد. نوروزخوانی معمولا از نیمه دوم اسفندماه آغاز شده و بندرت تا دهه نوروز ادامه دارد. نوروز خوان كه در مازندران به نوروز خون معروف است همراه با یك یا دونفر به درخانه‌ها رفته و با اطلاعاتی كه قبلا از اوضاع و احوال صاحب خانه كسب كرده به حمد و ستایش خداوند و ائمه و اطهار و وصف خانه و اعضای خانواده می پردازد و ضمن آن تقاضای انعام و عیدی می‌كند. اگر صاحب خانه انعام دادضمن ابیاتی او را دعا و در غیر این صورت با اشعار گله‌آمیز به در خانه دیگری می رود .
چاووش خوانی(چاووش خونی) از موسیقی ملی و مناطق دیگر گرفته شده است و از نظر مضمون برداشتی از آیین مذهبی ایران پس از اسلام است. این آواز به هنگام مسافرت زوار به اماكن مقدسه یا به هنگام مراجعت آنان خوانده می‌شود. برخی معتقدند كه آواز نوازش یا نواجش در ارتباط با دوری فرزندان و بستگان درجه یك خوانده می‌شود و گاهی هم مادران جهت نوازش فرزند كوچك خود آن را می‌خوانند .
موسیقی های سازی مازندران
محمدابراهیم عالمی می گوید : موسیقی سازی در مازندران به دونوع بوده موسیقی چوپانی که با لـله وا اجرا می شده و موسیقی مراسمی و میدانی و رقص است که با سرنا و نقاره قابل اجرا است.
موسیقی چوپانی، غریبی، میشی حال، کیجا کرچال، زاری، کمرسری، دختر عمو جان، جلوداری، عباس خوانی و سماع حال از جمله آوازهای سازی مازندران است.
موسیقی سازی کلام ندارد و تنها با ساز نواخته می شود. "موسیقی چوپانی" که استاد طیبی سرآمد این نوع موسیقی بوده معمولا در زمان چرای دام ها توسط چوپان و با ساز لله وا نواخت می شده "غریبی" نیز مشابه این نوع آواز بوده که یکی دیگر از نواهای چوپانی است که در دستگاه شور ارائه می شده است.
 گویا چوپانان این ملودی را در غریبی یا غربت می نواختند. چوپانان برای کار چوپانی گاهی اوقات مجبور بودند که دور از دیار خود به کار چوپانی بپردازند هر گاه که دلتنگ می شدند و هوای ولایت می کردند غربت را در خود حس کرده و با لـله وا آهنگ غریبی را می نواختند و این ملودی براساس این عنوان را دارا شده است.
"میشی حال" ملودی مخصوص گوسفندان است و برای گوسفندان بسیار مهیج است. این باعث می شود که گوسفندان در هوای سرد و برفی بتوانند غذای خود را بیابند و از گرسنگی در آیند .
"کیجاکرچال "نیز گویا در وصف دخترانی بوده که در پای دستگاه کرچال نشسته و مشغول جاجیم بافی یا گلیم بافی هستند نواخته شده است .
اما ملودی "جلوداری"در عروسی ها به کار می رفته یعنی افرادی که در عروسی ها نوازندگی می کنند هنگام حمام بردن عروس و برگرداندنش و همچنین موقع انتقال عروس به خانه داماد با سرنا و نقاره می نوازند که هر کدام از این بخش ها دارای مراسم خاصی است.
 "عباس خوانی" از تعزیه حضرت عباس(ع) که از مجالس بسیار برجسته و شاخص تعزیه است الهام گرفته شده ولی در حال حاضر جزو موسیقی سازی محسوب و با لـله وا نواخته می شود .
"سماع حال" یا همان "رقص سماع" نوعی رقص مازندرانی است که ملودی و آواز خاص خود را دارد این ملودی با سرنا و نقاره اجرا می شود که بیشتر در عروسی ها معمول است.
"زاری" نیز حزین ترین موسیقی چوپانی بوده و معمولا این ملودی در هنگام حزن و اندوه چوپانان نواخته می شود.
"کمرسری" نیز در دستگاه شور است هنگامی که گوسفندان در دامنه های سر سبز به چرا مشغولند و علف های بکر و دست نخورده را می چرند چوپان هم به خاطر تکمیل کردن چرای گوسفندان در کمر کش سنگی نشسته و بالـله وای خود ملودی کمرسری را می نوازند تا گوسفندان با اشتهای بیشتری به چرا مشغول شوند.
پیشنمازی، یك چوبه، دچوبه، تركمنی، روونی، لیلاگواگر، ورساقی، شروشور و كتولی نیز از جمله ملودی‌های مخصوص سرنا و نقاره هستند .
لله وا قدیمی ترین ساز بومی مازندران
جلال محمدی معتقد است لله وا قدیمی ترین ساختار ساز مازندران بوده و استاد طیبی سرآمد این نوع ساز است.
دوتار، دسرکوتن، للـه‌وا، قرنه، کمانچه محلی، سرنا، لگن یا تشت لاک سازهایی است که در دست برخی از هنرمندان بومی دیده می‌شود و سازهایی که برخی از جوان‌ترها حتی نامشان را نشنیده‌اند، چه رسد به آنکه از آن خاطره داشته باشند .
علی تبار کارشناس موسیقی می گوید: للـه همواره در باور و فرهنگ مازندرانی ها نقش پررنگی داشته ها و یادآور، غم ها و شادی های مردمان این دیار است. للـه ‎ وا همواره در فرهنگ عامه مردم مازندران نقشی پررنگ داشته است. للـه وا با زندگی و باورهای عامه مردم استان گره خورده است. این ساز، ساز قدیمی و همدم چوپانان و دامداران منطقه است که درد و دل‌های‌شان را با آن می نوازند . این ساز از جمله سازهای بادی با دهانه انتهایی و بدون راهروی هوا واز جنس نی بوده که به "هفت بندلله"نیز معروف است زیرا دارای هفت بند یا قسمت است.
صدای لله وا معرف و نشان از موسیقی مازندران بوده و چنان با قدرت و توانمندی خاصی پیچیده ترین نغمات و تحریرهای مازندرانی با آن اجرا می شود که سازهای دیگرمانند کمانچه نمی توانند فضای مورد نطر را مانند لله وا به وجود آورند.
"کمانچه" از سازهای معمول در میان مردم مازندران است. کمانچه رایج در مازندران مانند کمانچه لری سه سیم دارد، ولی در سال های اخیر از کمانچه های چهارسیمی نیز استفاده می شود . در مازندران اغلب ملودی هایی هایی که با سازهای دیگر محلی قابل اجرا است باکمانچه نیز قابل اجراست.
تفاوت بسیاری با شیوه سنتی آن دارد اما فرق آن با کمانچه سنتی در این است که ته کوک نداشته و فقط با گوشی ها کوک می شود به علاوه دارای سه سیم بوده و پوست آن نیز به دلیل رطوبت هوا کمی ضخیم تر و با حرارت صدای آن رساتر می شود. نوازندگان کمانچه بیشتر از طایفه های گودار، فیوج و جوکی ها بوده اند و این آلت موسیقایی بیشتر در شرق مازندران رواج دارد.
"قرنه" سازی که معمولاً در جشن های میدانی و محافل عروسی نواخته می شد. جنس این ساز از است ولی باریکتر و کوتاهتر از ساز نی یا لَله وا است .صدای این ساز همانند سرنا اما با طنین و وسعت کمتر و از شاخ گاو ساخته شده است .
به نطرمی رسد این ساز در زمان جنگ جهانی دوم با ورود ارتش سرخ وارد مازندران شد و به وسیله نیروهای ارتش سرخ به مازندران مهاجرت کرد.
"دسر کوتن یا نقاره" از سازهای کوبه ای که به شکل دو گلدان بزرگ و کوچک بوده و روی آنها پوست گاو یا گوساله را می کشند و این دو را با ریسمان یا پوستی که شبیه طناب بوده بهم وصل می کنند.کاسه بزرگ صدای بم تر و کاسه کوچک دارای صدای زیر است. در مازندران ساز و سرکوتن از دو کاسه سفالین که یکی بزرگتر یا قطر 22 سانتیمتر و دیگری کوچگتر با قطر 16 سانتیمتر تشکییل شده است – ته هر هر کاسه بسته و طرف دیگر آن باز است که روی آب پوست می کشند.
 شکل کاسه سرها به صورت مخروطی است . طرز کوبش بر سر دوسرکوتن بسیار شورانگیز بوده و همراه با سازهایی که وسعت صدای بالا دارند مثل سرنا،لله وا،قرنه به کار می رود. ریتم های معروف این ساز یک چوبه،دچوبه،سماحال،کشتی مقوم،حموم سری و ...بوده و از اساتید این ساز در مازندران می توان به علی علیزاده و محسن علیزاده اشاره کرد.
جلال محمدی می گوید: این نوع ساز به دلیل ایجاد شور و صدای بالا بیشتر در مجالس عروسی و آیینی و نمایشهای پلوانی مورد استفاده قرار می گرفت.
اما تشت لگن یا تشت لاک توسط یک یا دو نفر از بانوان در مجالس عروسی در روستاها نواخته می شده است. برای صدا دهی بهتر از یک یا دو عدد ظرف برنجی ( زیر دستی برنجی ) در روی لگن مسی استفاده می کرند.
از دیگر ادوات موسیقی مازندران دس دایره یا همان دف کوچک است که حلقه آن از جنس چوب و پوست آن از پوست گوسفند یا بز است. این ساز کوبه ای به صورت دف نوازی اجرا می شود و در موسیقی مازندران این ابزار مکمل ریتم ها بوده و نحوه نواختن دس دایره به شیوه دف زنجیر دار نیست. دایره زنگی جز ساز محلی مازندران نبوده ولی برای بهتر شدن کار از آن استفاده می شود.
و اما ساز معروف"سرنا" در کشور ما این ساز تحت عناوین نظیر به زرنا – ذرنا – ذورنا نامیده می شود. ساز سرنا در بین اقوامی نظیر بلوچ ها – کردها– گیلانها – ترک ها و فارس و مازندران وجود دارد. البته در همه اقوام به این نام معروف نیست در مازندران به سرنا ( serna ) یادرنا ( zerna ) معروف است . ساز سرنا معمولاً به دسرکوتن یا نقاره همراه است در مازندران از سرنای نوع بم خصوصا در اعیاد – جشن ها - مراسم ورزشی و ... استفاده می شود.
"دوتار"یا "دتار" شبیه ساز سه تار است. با این تفاوت که دارای دو سیم و دو گوشی است و کاسه آن تقریباً گلابی شکل است . خاستگاه اصلی این ابزار موسیقایی شرق مازندران بوده و بیشتر نوازدگان آن طایفه گودارها هستند. این ساز معمولا به عنوان همراهی کننده خواننده به کار رفته و بر اساس منابع موجود بزرگترین نوازنده این نوع ساز نطام شکارچیان بوده است. ظهور این ساز در شرق این خطه به واسطه کولی ها بوده و کاربرد این نوع ساز بیشتر از نوع سازهای مجلسی که قطعاتی عاشقانه و عارفانه دارند است.
باید گفت این گنجینه غنی از ساز و موسیقی حکایت از فرهنگ و تمدن طولانی دارد موسیقی برای مدت طولانی تنها خاص فرهنگ هر نقطه ای از این کره خاکی بود اما به مرور و با گسترش مرزها و حرکت به سمت دهکده جهانی شدن موسیقی تبدیل به ابزاری برای انتقال فرهنگ به نقاط دوردست شد، موسیقی با حرکت خود در میان ملل مختلف، فرهنگ خود را نیز یدک می کشد و آن را با فرهنگ و موسیقی آن ناحیه تلفیق می کند و از این طریق بر فرهنگ آن مرز و بوم به صورت ریشه ای و آهسته تاثیر می گذارد .
به همین سبب امروزه در کشور شاهد سبک های بسیار متنوع و تلفیقی موسیقی ایرانی با سایر انواع موسیقی از اقصی نقاط دنیا هستیم که نشان از تاثیر سایر فرهنگ ها و تغییر فرهنگ ایران زمین در طی دوران است.
البته لازم به ذکر است که این تبادل فرهنگی در میان ملل مختلف لازمه پیشرفت و تکامل هر جامعه ای بوده و فرهنگ اگر همگام با دنیا پیش نرود و پایبند به فرهنگ سنتی و قدیمی خود بماند، دچار انحطاط شده و در نهایت محکوم به فنا است. پس تاثیر موسیقی بر فرهنگ ضمن اینکه انکارناپذیر است، تاثیری مثبت بر پویایی و پیشرفت جوامع نیز دارد.
مهم نیست که مانند هم صحبت کنیم یا نه مهم این است که موسیقی بر روح اثر می گذارد و این تاثیر میان مردم دنیا یکسان است چرا که موسیقی زبان مشترک مردم دنیاست پس با حفظ گنجینه های بی نظیری همچون موسیقی بومی می توان با دنیا ارتباط برقرار کرد و تمدن کهن و غنی که در پس شهر به شهر این سرزمین نهفته را به جهانیان نشان داد.



http://www.Mazan-Online.ir/fa/News/8059/نوای-مازندرانی-در-گذر-زمان-درخشش-موسیقی-فولکلور-مازندران-بر-تارک-موسیقایی
بستن   چاپ