پیام مازند

آخرين مطالب

72 دیگ به نیت 72 نور مقالات

72 دیگ به نیت 72 نور
  بزرگنمايي:

پیام مازند - هر طرف را که نگاه می‌کنی خیمه عزا برپاست، کافی است دَرِ یکی‌شان را باز کنی و پرت شوی در قصه‌اش که نقش اولش ریحانه زهراست. مثلا می‌خواهم روح‌تان را دقایقی از این روزهای عاشقی قرض بگیرم و با هم وارد دَرِ 72 شویم!
بو کن، می‌بینی از همان حوالی درِ ورودی‌اش شمیم عطر حسینی را می‌توان نفس کشید، سمفونی آرام این دَر، صدای هم زدن برنج در دیگ‌هاست.
می‌گویند در این خانه 72 شور افتاده است، آن هم برای 72 نور. می‌گویند اینجا هر کدام از این 72 دیگ، 72 وصف برای خودش دارد؛ وصف آن 72 تن عاشق! همان 72 تَنی که ماندند با امام‌مان تا آخرین نفس، آن 72 تَنی که الکی ادعا نکردند، الکی پُر نبودند از وانمود.
از میان ردِ بخارهای 72 دیگ می‌توان آدم‌هایی در پیچ و خم کودکی و جوانی را دید که چگونه برای ارباب‌شان سنگ تمام می‌گذارند؛ در دل می‌گویم حسین‌ام تو را مگر چند بار به شهادت رسانده‌اند که عاشقانه‌ات در قلب محمد 11 ساله اینجا، محمدحسین 17 ساله، عباس و رضای بیست و اندی سال و مردهای پنجاه و چند سال هم جاری است؟ حسین(ع) جانم بگو چند پیامبر در تو سرشته‌اند که رسالت‌ات پیر و جوان سرش نمی‌شود؟
مچاله می‌شوم در گوشه‌ای، چادرم را جلوتر کشیده و خیره می‌شوم به عزاداران حسینی(ع)؛ اینجا خبری از طبل، زنجیر و سینه‌زنی نیست اما چرا هر بار صدای هم زدن برنج‌های داخل دیگ‌ها به گوشم می‌رسد انگار در دلم مویه و شیونِ زنان سیاه‌پوش کربلاست؟ نگاهم مات پرچم‌های سبز حسینی می‌شود که با رقص باد پیچ و تاب می‌خورند و گویا با پژواک صدای مردانه‌ای می‌خواهند بگویند "هل من ناصرا ینصرنی"؟! مکث می‌کنم و دوباره خیره می‌شوم به مردی سن و سال دار که در گوشه‌ای نشسته است؛ دارد به شور و شعور جوانان تماشا می‌کرد، چشم‌ها خیس اشک و لب‌هایش خنده؛ چهره‌اش پارادوکسی عجیب به خود بسته است.
دوباره باد می‌وزد لابلای پرچم‌های حسینی(ع)؛ صدای "هل من ناصر ینصرنی" به گوش می‌رسد! غُل غُل برنج نذری داخل‌ دیگ‌ها خبر از آماده شدن‌اش می‌دهد، نذری که به نیت آن 72 یار است.
از کنار دیگ‌ها می‌گذرم! به یاد انس بن حارث، به یاد حبیب بن مظاهر، حمزه بن عقیل، حرّبن یزید ریاحی و به یاد سالم ترکی! همان شهید تُرک زبان از یاران امام‌مان، همانی که هر کاری کرد تا برود در دل ریحانه زهرا. همان کسی که ادعای همه ما در حرف را عملی کرد. همانی که با جان و دل به امام‌مان گفته انا معک.
اینجا اشک همه بدون روضه‌خوانی می‌چکد؛ اصلا نیازی به مداحی نیست، اینجا همه جایش و همه‌اش برای ارباب حسین(ع) است. این 72 دیگ، انگار که فقط نذری نیستند، بلکه می‌خواهند زبان باز کنند و بگویند می‌بالیم از اینکه نذری در راه و برای حسینیم.
به پشت سرم نگاه می‌کنم، مردی که دارد هویج‌های پخته شده را در تابه‌های هم می‌زند، می‌گویم خدا قوت، اجرتان با حسین(ع)؛ از قیافش معلوم است که گیج خواب است: دخترم، همین که کمی از روسیاهی‌ام کم کند برایم کافی است.
چند جوان بیست و اندی سال دارند در آشپزخانه برنج‌ها را آبکش می‌کنند؛ دمای آشپزخانه آنقدری بالا و دَم کرده است که تا استخوان ذوب می‌کند؛ موهایشان از شدت گرما چسبیده به پیشانی‌شان! اهل مصاحبه نبودند یعنی اصلا در حال و هوای خود بودند و نمی‌شد پرید بین این حس‌ ناب‌شان. وگرنه مگر می‌شود عاشق نبود و آن دمای بخار 60 درجه را تحمل کرد؟
یکی‌ از آن جوان‌ها خوب می‌گفت: عاشق هیچی حالی‌اش نمی‌شود، نه سرما نه گرما، اصلا دست‌اش را هم ببری باز نمی‌فهمد از بس غرق عشق است، الآن این دمای بخارآلود را هم ما نمی‌فهمیم.
اینجا همه یک گوشه کار را گرفته‌اند، کسی رئیس نیست، کسی دستور نمی‌دهد و مهم‌تر از همه اینکه کسی ادعایی ندارد! همه آستین‌ها را بالا زده و برای ارباب نوکری می‌کنند.
برنج‌های آبکشی شده را دست به دست می‌کنند تا در دیگ‌ها دم شود؛ اینجا رسم است تا به نیت هم دَرِ دیگ باز کنند. یکی‌شان می‌گفت، اینجا برای هم بقیه دعا می‌کنیم چون روایت است که هر کسی برای دیگر دعا کند، دعاهای خود هم برآورده می‌شود! پس بگذار برای تو هم دَرِ دیگی باز کنیم تا بشوی حاجت روا.
کم کم دارد 72 دیگ آماده طبخ می‌شود؛ دوباره به خادمین کوچک و بزرگ دَرِ 72 نگاه می‌کنم! همه متحد در جای خود دارند وظایف محول شده را انجام می‌دهند.
همکارم با ذوق عکس‌هایی که از 72 دیگ نذرواره امام حسین(ع) گرفته را نشانم می‌دهد، بهش می‌گویم اگر آن زمان بودی و همین دوربین هم دست‌ات بود، طرف حسین(ع) بودی یا عکس‌های قهرمانی و جشن سپاه یزید را می‌گرفتی! کمی مکث کرد: نمی‌دانم؛ به حرف که ادعاهای زیادی می‌کنیم اما واقعا نمی‌دانم اگر آن روزها بودم کدام طرف بودم. شاید الآن پُر هستیم از شور حسینی اما هیچی از شعور حسینی سرمان نمی‌شود وگرنه اگر می‌شد که نباید حقی ناحق می‌شد.
همه به صف می‌شوند برای کشیدن نذری‌ها، قرار است همه آن 72 دیگ بین نیازمندان پخش شود؛ زنان در یک طرف غذاها را کشیده و بسته‌بندی می‌کنند و مردان در طرف دیگر. چند نفری هم آب سرد بین خادمین پخش می‌کند.
نشستم روی یکی از جدول‌های آن محوطه، خیره شدم به آن جمعیت عاشق؛ همه بی‌صدا روضه حسین(ع) می‌گفتند، به راستی ما قبل از این حماسه چه می‌دانستیم مگر؟ مردانی رویین‌تن با زره و کلاهخود و قهرمان‌های دیوکُش یا سوارانی تنومند با قداره‌هایی تیز و بران؟ مگر می‌شود حسین(ع) را شناخت و به این‌ها فکر کرد اصلا وقتی حسین(ع) است رویین تن و دیوکُش چه به کار حماسه می‌آید؟ حسین(ع) زنده است و دارد از کنار این ریسه‌های پرچم عزاداری رد می‌شود، از این شربت‌های ایستگاه‌های صلواتی می‌نوشد و شاید مابین این دیگ‌ها به یاد 72 شهید عبور می‌کند.
*پی‌نوشت*: عباسی یکی از خادمین مرکز نیکوکاری شهید باکری، می‌گوید: این مرکز توانسته است تا سی و نهمین دوره از نذرواره 72 دیگ احسان حسینی را برگزار کند؛ در این نذرواره سن خادمین مطرح نیست و هر کسی با علاقه و عشق خود گوشه‌ای از کار را می‌گیرند و در هر وعده 72 دیگ معادل 12 هزار پرس غذا را آماده و در بین عزاداران حسینی و نیازمندان تقسیم کنند. البته این مرکز در مناسبت‎های مختلف اعم از رمضان، ایام فاطمیه، محرم، سالگرد شهادت سردار سلیمانی نذرواره طبخ 72 دیگ غذا را اجرا می‌کند. این طرح توسط خیرین برگزار می‌‎شود و از همه خیرین خواهشمندیم تا در حد توان ما را در این نذرواره یاری برسانند.
  

لینک کوتاه:
https://www.payamemazand.ir/Fa/News/728913/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

10 فیلم وسترن که براساس داستان واقعی ساخته شدند

برگزیدگان بخش ادبیات پولیتزر معرفی شدند

ورزشگاه 15 هزار نفری خرم‌آباد در آستانه افتتاح با حضور رئیس‌جمهور

مثل سر کسی را شیره مالیدن از یک زن زائو می‌آید

شعری زیبا از خیام

ناسا با دوربین 36 پیکسلی به اکتشاف فضا می‌رود

ریخته‌گری با سهند آذرین: تاریخچه، فناوری‌ها و کاربردها

ریزش سنگ در جاده چالوس

واکنش چمران به پول‌پاشی میلیاردی شهرداری برای مدیرانش: اطلاع ندارم!

نفس‌های آخر کهنسال‌ترین درخت چنار مازندران

بر پایی جشن باشکوه هفته معلم در جزیره کیش

صدور مجوز اجرای کنسرت برای کشتی های تفریحی

کلمه به کرسی نشاندن از یک عروسی می‌آید!

مهلت تغییر محل آزمون دانشجویان پیام نور تمدید شد

ریشه جالب کلمه کلنجار رفتن

هشدار هواشناسی:  امروز جاده چالوس خطرناک است

مسدودسازی راه‌های فرعی جنگل دارابکلا

خبر مهم سازمان امور مالیاتی برای مالیات‌ دهندگان

ریشه جالب کلمه مردمک

برنامه‌های بخش کشاورزی بر اساس اطلس موجود تعریف شود

ارتفاع عجیب 5 متری برف در مرز قزوین و مازندران!

صدور هشدار نارنجی در مازندران

برام هیچ حسی شبیه تو نیست!

اختصاص ارز ترجیحی برای واردات تجهیزات پزشکی، مصرفی و توانبخشی مورد نیاز جانبازان و ایثارگران

هشدار هواشناسی به کشاورزان 25 استان/ امروز جاده چالوس خطرناک است

28 پروژه نیمه‌کاره حوزه کتابخانه‌های عمومی در مازندران

تسلیت مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش به مدیرعامل شرکت توسعه و مدیریت بنادر و فرودگاه‌های کیش

افشای «رازهای دوبلین» در نمایشگاه کتاب تهران

جلسه ستاد شاهد و ایثارگر طلاب استان سمنان برگزار شد

پیام تبریک دکتر قاضی زاده هاشمی به مناسبت سالروز تاسیس بانک دی

زوج تایبادی مراسم عقد خود را در مزار شهدای گمنام برپا کردند

انتصاب مدیر کل دفتر خدمات سلامت و امور سالمندی بنیاد شهید و امور ایثارگران

ستاد شاهد دانشگاه علوم پزشکی تبریز تشکیل جلسه داد

پس‌ لرزه مسمومیت الکلی 29 پزشک در شیراز

نویسنده‌ای که خود را محکوم به تنهایی کرده بود!

داستانک/ پیله پروانه

(عکس) این قسمت؛ ژیلا صادقی و مجری اخراجی تلویزیون

محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز درگذشت

متلک سنگین رشیدپور به بانکی‌پور؛ مگه شبکه خبر چشه؟

بازداشت قاچاقچی شربت‌ های غیرمجاز در تهران

وقتی از یک پل می توان پول هنگفت درآورد!

نورپردازی برج آزادی با نام خرم آباد

هزینه میلیاردی برای «استقبال پرشور» از ابراهیم رئیسی در قم

صدایی که دستور یک جنایت را صادر کرد!

ماجرای یک قتل هولناک به خاطر سحر و جادو

مادر سنگدل دیانای 11 ساله دستگیر شد

رویدادهای فرهنگی برای «خرم‌آباد»

پلیس در اجرای «طرح نور» هوشمندانه و با ظرافت اقدام کند

داستانک/ پدر پیر

جلوی بی‌حجابی را با همراهی مردم می‌توان گرفت